ظرفیت اندیشه آیتالله عبدالله جوادی آملی در تحول علوم انسانی
❖ ظرفیت اندیشه آیتالله عبدالله جوادی آملی در تحول علوم انسانی
• بررسی نسبت باور های آدمی با علم از دیر باز مورد توجه اندیشمندان بوده است. در روم باستان اندیشمندان به نسبت سنجی فلسفه و اسطوره ها می پرداختند و پس از ایمان آوردن اورپا به مسیحیت مسئله ترابط دین و فلسفه مورد وارسی فیلسوفان مدرسی قرار می گیرد.
• در اوایل رنسانس با ظهور ماکیاولی ادبیات جدیدی در معنا دهی علم در عرصه منبع و روش شکل می گیرد که سنت رایج علمی را به تباین علم و دین سوق می دهد.
• در جهان اسلام مسئله علم دینی از دوران ترجمه اول_ خلافت عباسیان _مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است. اولین بار این تعارض بین نص گرا ها و عقل گرا ها مطرح می شود و پس از مواجه ای جهان اسلام علی الخصوص ایران با علم مدرن صورت بندی مسئله علم دینی شکل جدیدی به خود می گیرد و اندیشمندان بسیاری را وا می دارد که در این مسئله به صورت صریح اعلام موضع نمایند .
• یکی از اندیشمندان معاصر که در این راستا سعی نموده اند با فعال نمودن ظرفیت های موجود در تراث حِکمی و حُکمی به صورت تفصیلی ورودی به این مسئله داشته باشند، آیت الله جوادی آملی هستند.
• ایشان یکی از موافقان نظریه علم دینی قلمداد می شوند که معتقدند علم نمی تواند وصف دینی یا غیر دینی به خود بگیرد بلکه علم ذاتی دینی دارد لذا در دیدگاه ایشان دین سایه خود را بر عقل و نقل گسترانده است و این اندیشمند است که باید در مقام اثبات ذهن خود را با هستی شناسی فلسفی پالایش نماید تا به علم دینی دسترسی پیدا کند.
• در حیطه علوم انسانی ، ایشان معتقدند چون علم بر اساس موضوع دینی می گردد ، رابطه دینی بودن و موضوع علوم انسانی _فعل انسان_ عموم و خصوص من وجه است لذا در صورتی که فعل انسان در طول اراده تشریعی خداوند قرار بگیرد می تواند دینی قلمداد شود.
• ایشان با طرح نظریه علم دینی و با پی گرفتن لوازمات آن ، ظرفیت ها را از بالقوه بودن به فعلیت رسانده اند که می تواند برای دانش پژوهان مثمر و ثمر باشد.
دیدگاهتان را بنویسید