ما کجا ایستاده‌ ایم؟

 

🔸 فارابی جوامع را به دو گروه اثرگذار و اثر پذیر تقسیم کرده است؛ جامعه اثرگذار و پویا فکر فلسفی زنده و زاینده دارد، به خلاف جامعه اثر پذیر. همواره در کنش‌های انسانی، جوامع اثر گذار بر جوامع منفعل اثر می‌گذارند و فکر و فرهنگ خود را غالب می‌کنند.

🔸 ورود فرهنگ و سبک زندگی بیگانه به جوامع اثر پذیر ، آن‌ها را گرفتار گسست فرهنگی و آشوب و بحران اجتماعی می‌نماید؛ چرا که افکار جدید با سنت‌های پیشین سر ستیز و تعارض دارند و این تعارض ها در مواجهه با فرهنگ دیگر، عمدتاً به نفع جوامع فعال و مهاجم ختم می‌شود. در این مواجهه و برخورد، جامعه منفعل وادار می‌شود تا از هویت پیشین خود دست برداشته، خود را با هویت جدیدی با تعریف کند؛ درست مانند آن‌چه در جامعه ژاپن اتفاق افتاده است.

🔸 اما جامعه فعال در هنگام مواجهه با تفکر و فرهنگ بیگانه، به «تبادل» روی می‌آورد، ارزش میراث خود را می‌شناسد و از آن‌ها دست برنمی‌دارد. جامعه ایرانی نمونه خوبی از جوامع فعال است.تاریخ به این امر گواهی می‌دهد که در برهه‌های گوناگون، مردم ایران هویت فرهنگی خویش را از هجوم عناصر بیگانه حفظ کرده‌اند.

🔸 باید دانست که قبل از ما کسانی بوده اند که با زحمات فراوانی این هویت اسلامی ایرانی را از نابودی حفظ کرده و به ما انتقال داده اند. حال این هویت من و شماست و ما با آن شناخته و تعریف میشویم، یک ایرانی مسلمان؛ و تا تحقق و به بار نشستن مقصد تمدنی آن راهی نداریم. آیا منطقی است که در این دور از تاریخ که در برخورد با تمدن غرب قرار گرفته ایم، سستی کنیم و تمام زحمات گذشتگان و میراث هزاران ساله خود را را به باد فراموشی بسپاریم ؟

🔸 امروز، ما در متن یک تقابل تمدنی و تاریخی قرار داریم. تقابلی که زندگی معنا دار، افتخار، ارزش و بقای هویت ما به آگاهی از آن بستگی دارد و ما باید پیروز این تقابل باشیم. تمامی مسائلی که امروزه در عرصه اقتصاد، فرهنگ، آسیب‌های اجتماعی و… با آن روبه‌رو هستیم، در یک مسئله آن هم «نسبت ما با این زمانه خاص» تعریف می‌شود.

🔸 در دو قرن اخیر، تاریخ ما دستخوش تحولی جدی شده، چرا که از یک برهه‌ تاریخی به بعد با نظام جهانی سلطه برخورد کرد. تمدن مستکبر غربی که از قرن ۱۸ به بعد در حال گسترش خود بود، سر وقت ما آمد و آن جهان اجتماعی پیشین تاریخی ایرانی اسلامی را مورد هجوم قرار داد و یک نحوه از فرهنگ و صورت‌بندی هویتی تازه‌ای که با ساختارهای هویتی و مولفه‌های تاریخی ما ناسازگار است را بر ما تحمیل کرد. در این وضعیت خاص و پر التهاب، ریز و درشت مسائل‌ جامعه ما  تحت الشعاع این تغییرات تاریخی قرار گرفت.

🔸 تا قبل از اینکه که جهان غرب مدرن به سراغ ایران نیامده بود، ظهور تمدن جدید در اروپا برای «من ایرانی مسلمان» مسأله‌ای مهم نبود؛ اما از دوران صفویه به بعد، به‌تدریج برای‌ جامعه ایرانی مسأله می‌شود.

🔸 در روزگار قبل از برخورد، جامعه ما مجهز به جهان اجتماعی ایرانی اسلامی بود که از بعد اسلام، هویت ما را در فلات ایران شکل داده بود و البته به نوعی تداوم آن وجوه هویتی جهان اجتماعی ایرانی قبل از اسلام هم بوده؛ یعنی برخی از عناصر این وجوه هویتی، مشترک هستند و در واقع همان‌ ظرفیت ها ما را به سمت هویت شیعی سوق داده اند.

🔸 این جهان اجتماعی ایرانی اسلامی صرف‌نظر از هر ایرادی که بتوانیم به آن وارد کنیم، توانسته بود در پس هزار و چند صد سال، هویت کلی ما را در مقابل هر هجومی حفظ کند. در سایه این هویت مستقل، استقلال فرهنگی و سیاسی ویژه ای داشتیم و زمینه شکل گیری چند حکومت نیرومند ایجاد شده بود و از همه مهم‌تر این که در این بستر، تولیدات عظیم و حیرت‌انگیز فرهنگی‌مان به بار نشسته بود و… اما این جهان اجتماعی ایرانی اسلامی از اوایل قرن۱۹ به صورت سیستماتیک مورد هجوم نظام جهانی سلطه قرار گرفت و دلیل آن در طرح کلانی که نظام سلطه داشت، عبارت بود از تضعیف سه قدرت بزرگ هند گورکانی، ایران صفوی و عثمانیان که قدرت‌های غیراروپایی آن زمان بودند.

🔸پس از مروری که بر تاریخ معاصر خود داشتیم اینک برای ما مشخص می شود که در کدام موقعیت زمانی قرار گرفته ایم و جهت گیری ما چه خواهد بود؛ لذا باید به خود آگاهی زمانی برسیم و ابزار و ظرفیت های خود را در نسبت با این زمانه و تاریخ به روز رسانی کنیم تا بتوانیم به اوج خود باز گردیم.