هویت ایرانی اسلامی و علوم انسانی اسلامی ، تاثیرات و تاثرات
هویت فرهنگی ایران اسلامی یکی از زمینه های تحقق علوم انسانی اسلامی می باشد و اگر به لایه های عمیق و یا حتی ظاهری فرهنگ، تاریخ، جغرافیا، آداب و سنن و سرمایههای انسانی و طبیعی کشور توجه نشود، این علم در ساحت گفتمان، گزینش مسئله، حل مسئله عینی و کاربردی و هویت جمعی علم، علمی غیرقابل تحقق و بدون استفاده خواهد شد.
🔶می دانیم که علم دارای سه لایه و ماهیت می باشد:
⭕️ماهیت اجتماعی علم
به این معنى که هویت جمعی ، گزینش مسائل و حل عینی مسئله نه جواب مسائل علم در جامعه شکل مىگیرد و توسعه مىیابد و عوامل گوناگون اجتماعى در آن تأثیر گذار است. بر اساس نظریه اعتباریات، کنش های انسان، واکنش او نسبت به مسائل و نیازهایی است که در محیط هاى اجتماعى و غیر اجتماعى با آن مواجه مىشود و به دنبال پاسخ آن بر می آید . بنابراین، رفتار علمى به عنوان پاسخى به مسائل مورد نیاز پنداشته مىشود. حائز اهمیت است که بعضی از فرهنگ ها در لایه های عمیق خود در نسبت با واقعیت، صورت بندی می شوند که می تواند در معنای علم برآمده از آن فرهنگ، تاثیرگذار باشد.
⭕️ماهیت هستی و معرفت شناختی علم
از نگاه فلسفى و معرفتشناسى ، تأثیرگذارى جامعه بر علم، به معناى تأثیر گذارى شرایط فرهنگى و اجتماعى روى فهم و شناخت انسان، صحیح نیست. نگاه واقع گرا، منطق درونى و ذاتى علم را منکر نیست و توانایى عقل انسان را در شناخت و کشف حقایق انکار نمىکند. اشاره شد که جامعه در گزینش، حل مسئله عینی و هویت جمعی علم تاثیر دارد، اما تمام واقعیت آنرا تشکیل نمیدهد.اگر چه در مقابل این نگاه، عده ای تمام هویت علم را اجتماعی و تاریخی می دانند و بین مقام ثبوتی و اثباتی علم تفکیک قائل نمی شوند و بالکل منکر ساحت معرفت و هستی شناختی علم می شوند و هستی آن را تماما در ساحت اجتماعی آن منحصر می دانند لذا واقع نگری فراتاریخی را از علم سلب می کنند!
⭕️هویت ایرانی اسلامی و علوم انسانی اسلامی ، تاثیرات و تاثرات
هویت ایرانی اسلامی به مثابه فرهنگ رایج جغرافیایی خاص عالم، علاوه بر این که در لایه های عمیق خود تاکید بر معرفت و هستی شناسی واقع گرایانه دارد بر گزینش مسئله و حل عینی مسئله نیز تاثیرگذار است و مىتواند در ساحت هویت جمعی مانع پذیرش و گسترش یک علم در جامعه شود، یا اینکه از آن حمایت نماید بدون آنکه روى ماهیت و محتواى آن تأثیر گذار باشد. این دیدگاه، در برابر دیدگاهى قرار دارد که رشد و توسعه هویت جمعی علمى را، بیشتر نتیجه فرایندهاى فردی و خلاقیت دانشمندان و نوابغ مىداند. علم، یک نیروى بیگانه و جدا از شرایط اجتماعى نیست، بلکه یک پدیده اجتماعى است. علم توسط انسانها، که عضو جامعه هستند، به وجود مىآید و رابطه پیچیده و ظریفی میان آن و مجموع شرایط کلى جامعه وجود دارد که البته باعث نادیده انگاشتن ساحت معرفت و هستی شناسی واقع گرایانه نمی شود.