بلاگ

فاصله معنادار علوم انسانی فعلی با آموزه های دینی و فرهنگ ایرانی

 

فاصله معنادار علوم انسانی فعلی با آموزه های دینی و فرهنگ ایرانی، در گفتگو با دکتر مریم منصوری

• قبل از هر چیز باید دانست که یک سری زمینه های درون معرفتی و یک سری زمینه های برون معرفتی در این خصوص قابل طرح است که البته هر کدام لایه های مخصوص به خود را دارد.

• در حوزه علوم انسانی ما دو مشکل اساسی داریم؛ اول ناظر به نوع مواجهه با غرب از این حیث است که به لحاظ تمدنی وارد استفاده از جهان غرب شده ایم و متأسفانه نوع مواجهه ما منفعلانه بوده نه این که علم را با منطق خود به تسخیر درآوریم و به خصوص در لایه های تکنولوژیک و مدیریت صنعتی و اداری این انفعال بیشتر به چشم می آید.

• بحث های دقیق مبنایی در این باره نیاز است که طرح شود تا به شکل آگاهانه ای با علوم و تمدن غربی مواجه شویم و از آن ها بهره برداری داشته باشیم. در لایه های مبنایی، علوم انسانی کشور ما عملاً منفعل و مقهور غرب شده است و از سویی برای خواندن غرب و فهم از آن از لایه های بیرونی شروع کرده ایم که خودش مسایل و تبعات مربوطه را به همراه داشته است.

• بعد از بررسی دلایل نیاز به راهکار داریم به ویژه از این منظر که غرب را از لایه های عمیق تر به شکل دقیق از متون اصلی خودشان بخوانیم و به فهم درست برسیم نه این که از متن های دست چندم ترجمه کنیم و آن ها را وارد نظام آموزش عالی خود نماییم، بلکه لایه های فلسفی مهم تر است چرا که ماهیت و ذات غرب را دقیق تر و عریان تر فراروی ما قرار می دهد.

▫️مبانی اندیشه غرب را صحیح و دقیق بخوانیم

• جای بسی تأسف است که بعضاً می بینیم یک اندیشمند ما به اسم دین در واقع دارد غرب را شرح و تفصیل می دهد و این نشان می دهد که طرف درست و حسابی غرب را فهم نکرده و اساساً درست آن را نخوانده است.

• از سویی نیز دچار تعلیق معرفتی در لایه های علوم خودمان هستیم و حال آن که باید به تراث عظیم و گرانسنگی که داریم توجه کنیم. این میراث بیش از یک هزاره است که در اختیار ما قرار گرفته و بخشی از حوزه اندیشه ما و این میراث برمی گردد به این که چطور زندگی خود را به درستی سامان دهیم که سعادتمند دنیا و آخرت باشیم.

▫️ به میراث عظیم خودمان کم توجه بوده ایم

• اندیشمندان و بزرگان ما در کنار بحث در رابطه با هویت دینی به نکاتی اشاره کرده اند که راهگشای امروز ماست و حال آن که ما به بخش مهمی از این میراث کم توجه بوده ایم. غرب در یکصد و پنجاه سال اخیر حمله و یورش بزرگی علیه ما کرده و این در حالی است که ما هنوز میراث خود را به درستی نخوانده و قدردان آن ها نبوده ایم و نتیجه اش این می شود که مثلاً در بحث توسعه شهری مقهور چیزی هستیم که از غرب آمده است.

• این که شهر انسانِ مسلمانِ ایرانی باید چطور باشد تا بر اساس آن جهان زیست ما شکل بگیرد و در سایه آن به آسایش و آرامش واقعی برسیم، مساله و موضوع بسیار مهمی است و این ها البته باید مبتنی بر نظام معرفتی حاصل از دین و قرآن و فرهنگ اصیل ایرانی باشد.

▫️فاصله معنادار علوم انسانیِ فعلی با آموزه های دینی و فرهنگ ایران

• به عقیده بنده، انقلاب اسلامی قیام علیه تمدن غربی بوده که در لایه هایی اندیشمندان ما باید مبتنی بر نگاه اسلامی و اقلیمی ورود می کرده اند و به نقد درست فرهنگ و تمدن غربی می پرداختند و از سویی به داشته های خودمان تأکید می شد تا مردم و نسل جوان قدردانش باشند.

• به همین خاطر است که می بینیم متن جهان روزمره افراد جامعه ما امروزه مختل شده و حال آن که علوم انسانی فعلی نیز چاره کار ما نبوده و نتوانسته گره گشایی لازم را داشته باشد.

• راهکار همانا بازگشت به خواندن داشته های خود و توجه به احیای تراث عظیم ماست که البته باید این مهم متناسب با فضای جدید و اقتضائات روز باشد، چرا که شرایط زمانه را باید در نظر بگیریم اما از داشته های خود غافل نشویم.

▫️ضرورت بازخوانی مجدد نسبت به علوم انسانی

• حتی علوم مدرن را باید با منطق خود مورد استفاده قرار دهیم و یک بازخوانی نسبت به این دسته از علوم هم داشته باشیم، به عنوان مثال در بحث شهرسازی نمی توانیم از مساله جمعیت غافل شویم.

• امروز کلان شهرها معضلاتی را شکل داده و این در حالی است که بر اساس علوم انسانی خودمان و متأثر از سنت ها و نگاه به نیازهای روز باید وارد عمل شویم و از گنجینه حکمت نظری و عملی در این راستا به خوبی استفاده کنیم.

• در واقع ما باید نظام علم و دانش را بر اساس تراث خود سامان دهیم که این حکمت ها در آن متجلی است و باید منطق عملی و نظری را با هم داشته باشیم.

• در بحث زمینه های برون معرفتی نیز نکات مهمی باید مورد توجه قرار دهیم، هر چند که بدانیم برخی مباحث دارای پیچیدگی های خاصی است که باید با دقت نظر بالایی به آن ها ورود پیدا کنیم و این طور نیست که سرسری و با کم توجهی بخواهیم از کنارش رد شویم.

▫️سرمایه اجتماعی در عرصه علوم انسانی کاهش یافته است.

• واقعیت آن است که متأسفانه سرمایه اجتماعی بچه هایی که وارد علوم انسانی شده اند به شدت کم شده که دلایل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد و باید هر کدام مورد تحلیل دقیق قرار گیرد.

• در حال حاضر وضعیت به گونه ای شده که نیروی نخبه ما به سختی قبول می کند که وارد فضای علوم انسانی شود و معمولاً وارد عرصه های دیگر همچون علوم تجربی می شود. البته همچنان طیفی با دغدغه های خاص خود وارد علوم انسانی می شوند اما برخی از سر ناچار و بد حادثه وارد علوم انسانی می شوند و بعد می بینند که برای گذران معیشت در این عرصه مشکل جدی دارند.

• گاهی اوقات نیز از جانب غیرمتخصصین حوزه های علوم انسانی بحث درباره علوم انسانی می شود و این معضل در دل حاکمیت هم به چشم می خورد و لذا برخی از مشکلات اساسی از همین جا شروع می شود.

• باید کسانی به بحث و نظر بپردازند که تخصص و دغدغه لازم را دارند. مشخص است که وقتی غیرمتخصصین وارد شوند دیگر نمی توان امیدی به تحول مطلوب داشت، ضمن آن که همین مساله نیز باعث کاهش سرمایه اجتماعی شده و رغبت نسل جوان به علوم انسانی را کم می کند.

• ما نیاز به آزاداندیشی داریم و این که در فضایی مناسب اندیشمندان علوم انسانی به مباحث مورد نیاز جامعه ورود پیدا کنند.

• اگر این مشکل رفع شود در مسیر رشد و تحول علوم انسانی – اسلامی امیدواری های بسیاری پدید خواهید آمد ولی متأسفانه باید گفت که خیلی اوقات اصحاب قدرت، دقت های لازم را در مواجهه با علوم انسانی ندارند و بر این اساس بنده معتقدم که به شدت نیاز به همراهی جهان سیاست، جهان اقتصاد و حوزه های مرتبط با حاکمیت برای اصلاح امور در این باره داریم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

تلفن همراه *

error: مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه