الگوی تولید علوم انسانی اسلامی
سالهای مدیدی است که اندیشمندان و محققان اسلامی دریافتهاند که علوم متداول، بهخصوص در زمینه علوم انسانی، قابلیت همراهی و مساعدت لازم، برای پیشبرد فرهنگ اسلامی را ندارند. برایناساس برای تحول در علوم انسانی، رویکردهای متفاوتی مطرح شد. اندیشمندان مسلمان، رویکرد تهذیبی به علوم در قرائت خام را در شأن انقلاب اسلامی ندیدند؛ از چالش معنا و امکان علم دینی عبور کردند و به تدریج آموختند که علم دینی، نیازمند تأسیس یک دستگاه واره فکری است که لاجرم تمام بخشهای آن باید در یک ارتباط منطقی با یکدیگر باشند. و نتیجه حاصل آن بود که هر دستگاه واره فکری، بدون یک چارچوب نظری و مبادی فلسفی، نمیتواند تداوم یابد و به نظر میرسد سه عنصر هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی، نقشهای مهمتری در این زمینه داشته باشند.
نخبه مسلمان باید با نگرشی استنتاجی به منابع دینی، به یک نظام نظری و مدل عملیاتی برای ساخت علوم انسانی اسلامی دست یابد که دارای ویژگیهای ذیل باشد. برای این منظور، مبادی هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی، فلسفه علم، روششناسی و روشهای پژوهش به عنوان مبادی و چارچوبهای نظری نظام جامع معرفتی اسلام در علوم تعریف شدند. بر اساس این چارچوب نظری، پنج مسیر برای تولید علم در قالب علوم انسانی-اسلامی مفهومسازی شدند که عبارتاند از:
🔶آشنایی و ظرفیت شناسی علوم اسلامی و تراث تمدن اسلامی ؛
باید سعی شود ضمن آشنایی، ظرفیت های علوم اسلامی در این راستا استخراج شوند و در صورت نیاز نقصان و خلاهای درونی آن زدوده شوند و زمینه را برای ساخت علوم جدید فراهم آورند.
🔶صورت بندی و موقعیت یابی دقیق علوم اسلامی ناظر علوم انسانی اسلامی ؛
علوم اسلامی دارای کثرت موضوع می باشد که در نگاه بدوی شاید نتوان آنها را جمع نمود ولی از آنجایی که اسلام عزیز، دارای مقام جمع الجمعی است لذا نیازمند موقعیت یابی علوم و صورت بندی دقیق امتداد آن ها می باشد. بخاطر همین از این علوم برای مبادی، روش، نظام و مسائل علم بهره گرفته می شود.
🔶آموزش بنیاد ها و اندیشه های نظام ساز علوم انسانی غربی از منابع اصلی
از جهت تاریخی باید گفت علوم انسانی در تمدن غرب جدید شکل گرفته است لذا بنیاد ها و اندیشه های نظام ساز غرب در شکل و ساخت این علوم نقش اساسی دارند و از سوی دیگر، این علوم بخش قابل توجهی از میراث و انباشت علمی بشر هستند که به احتمال قوی بتوان در بعضی عرصه ها از نتایج آن بهره برد و با شناخت دقیق آن از حالت انفعال و تقلید نسبت به آنها خارج شد و تولید علم جدیدی را رقم زد.
🔶ارائه مدل و الگو های تولید علم دینی
باید در این مرحله، مبادی، روش و کلان مولفه هایی که بر مسائل علوم سایه انداخته اند به مثابه نخ تسبیح مشخص شوند تا مسائل علوم مبتنی بر آنها استخراج شده و بر دایره ادراکی بشر و عرصه علم افزوده شود و از سویی نیز باید روش های نوینی صورت بندی شود تا حکمت و اجتهاد نیز علاوه بر تاثیری که در مبادی دارند، موقعیت و نقش خود را در روش ، مولفه های بالا دستی و حتی مسائل علم مشخص سازند.
🔶کاربردی کردن علوم انسانی اسلامی و امکان گفتگوی آنها با دیگر حوزه های دانش
در این نقطه از مسیر باید تامل ژرفی در نسبت با تبدیل نظر به عمل داشت و آنچه در ساحت نظر یافت شده است را به کاربرد در عرصه عمل در آورد و سپس در صورت عدم کارآمدی به بازبینی آن پرداخت و به عقلانیت اجتماعی سر ریز نمود.